همش می شینی پای تلگرام و اینستا تا اخبار گوش بدی، به همین جا که ختم نمیشه اخبار ساعت 9 و مشروح اخبار دیگه ولش کن نه تازه بی بی سی و سر تیتر خبرها، اتاق خبر و دائم دنبال این هستی کی برد ، چی برد و کجا برد و... به زودی یارانه ها قطع می شود، از شنبه نان 20 درصد گران می شود، قیمت هلو در میوه فروشی های تهران به هجده هزار تومان رسید، آلودگی هوای تهران از مرز خطر گذشت، نویز پارازیت تهران را تبدیل به یک ماکرویو بزرگ کرده، دلار 11 را هم رد کرد، آمریکا تهدید نظامی خود را عملی می کند و...
من هم موافقم که آگاهی زندگی انسانها را بهتر و ایجاد کننده حال خوب است، اما آگاهی درباره چه ؟
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین حقایق تاریخ جنگ را در جهان مورد مطالعه قرار داد.
حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود.
زندان با تدابیر امنینتی فوق العاده محصور نبود. آب و غذا و امکانات رفاهی در اختیار زندانیان وجود داشت. از هیچیک از تکنیک های متداول شکنجه استفاده نمی شد. اما... بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود.
در کمال ناباوری زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی کردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می ریختند. دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده میشد، نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمی شدند.
هرروز از زندانیان می خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
هرکس که جاسوسی سایر زندانیان را می کرد، سیگار جایزه می گرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند،
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد هم گروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
بعد از خواندن این داستان و تحلیلش ، آیا هنوز به نظرتون دانستن قیمت لحظه ای دلار و قیمت سکه حال ما رو خوب میکنه؟ تا حال چند بار با شنیدش حال شما خوب شده حتی اگه کلی سکه طلا هم داشته باشی باز نگران میشی نکنه قیمتش افت کنه و یهو ضرر کنی. دلار بالاتر رود چه می شود، وای اگر جنگ بشه چه میشه و... .
این تغییرات ذهن ما را به شدت درگیر می کند و برای ما فشار روانی ایجاد می کند. فشارهای روانی ما ریشه در احساس ناکامی ما دارد. مبهم بودن اتفاقات آینده برای ما احساس ناکامی ایجاد می کند. ما نمی توانیم عامل فشار روانی را از بین ببریم اما می توانیم فشار روانی را کنترل کنیم. ما می توانیم در این گرانی ها و مشکلات آرام زندگی کنیم یا می توانیم ناآرام زندگی کنیم. انتخاب با خود ماست.
ما می توانیم هر روز به دغدغه های کارهای نکرده و کرده مان فکر کنیم، که نتیجه آن می شود ذهنیت منفی که برای ما احساس های منفی و جسمیت های بهم ریخته ایجاد خواهد کرد که خروجی آن می شود یک رفتار هیجانی خشم ، ناامیدی و...
یادمان باشد یکی از عوامل بد حالی بی توجهی به بدحالی هایمان است. پس به موقع به مشکل بپردازید.
4 راهکار برای مقابله با فشار روانی می تواند حال شما را خوب کند، تاکید می کنم عامل فشار روانی از بین نمی رود اما لحظات بهتری را تجربه خواهیم کرد.
برای فکر کردن به آن مشکل زمان اختصاصی تعیین کنید. تا آن موقع تحلیل و قضاوت نکن دنبال خبر در آن باره نباش.
قبل از فکر کردن به فشار روانی خودتان را آرام کنید. یادتان باشد هیچوقت از پرداختن به فشار روانی ، شما به آرامش عمیقی دست پیدا نخواهید کرد. مسیر آرام شدن مسیر دیگری ست. مسیر جسمی، مسیر رفتار های حسی حرکتی اختیاری، مسیر خوراکی، مسیر شناختی.
مسیر جسمی مانند نفس کشیدن عمیق، رفتار های حسی حرکتی هدفمند دویدن، مثل همنوایی با یک آهنگ، با بالا بردن گردش خون، باعث میشود اکسیژن بیشتری یه نیو کورتکس برسد ، دوپامین کمتر می شود و آرام می شوی. روش شناختی : گسترش سازی، بدن ما سیستمی دارد به نام بحران سازی همان قانون 97 به 3 ، مغز ما بحران ها را 97 برابر برای ما بزرگ تر جلوه می دهد. بدبخت شدیم رفت دلار شد 12 تومان نابود میشیم ، نه بابا 1000 تومان بود شد 4000 مگه زندگی ما تعطیل شده بود. آیا ما نابود شدیم ؟ خوراکی ها می توانند ما را حال ما را خوب کنند اگر بخواهیم با تلقین می توانیم اثر گذاری ایجاد کنیم. همین الان یه خوراکی که دوس داریو مشخص کن. هر وقت ناآرام شدی اونو بخور که آرومت کنه. امتحان کن، انتخابش با توئه که چی آرومت کنه.
جملات مقابله ای . آیا جمله ای داری که گفتنش آرومت کنه ؟ ما به جملاتی حساسیت مثبت داریم که ما را آرام میکند، سیستم مغزی ما با گفتار مدیریت می شود و جریان ذهنی ما را هدایت می کند ، مغز ما با جمله گویی آرام میشود. جمله آرام بخش نباشد فحش و نفرین یا جملات ناامید کننده باشد باید جملات مثبت باشد. میگذره ه ه ه ه پس حله
و در آخر بدن ما در مقابل یک بحران شناخته شده کاملا مسلح است پس اتفاقی که بعد از یک بحران برای ما پیش می آید رو بنویسید و رصد کنید و فکر کنید در آن موقع چیکار می کنم . دیگر آماده میشوی و خلاقانه راهکار ایجاد می شود.
نکته : در بحران های اجتماعی زوم نکنیم ( قفلی نزنیم) یادمان باشد خدا همیشه خداست و خدایی اش را می کند.
پس در هنگام بحران و فشار روانی ناشی از آن : به جای بررسی و دنبال خبرهای لحظه به لحظه بودن، زمان مشخصی را تعیین کنیم تا در آن موقع به آن فکر کنم، در حین زمان تعویق دنبال اخبار و قضاوت نباشم. قبل از فکر خودمو با تکنیک هایی که یاد گرفتم آروم کنم. جمله های مقابله ای خودمو پیدا کنم یا اگه ندارم بسازم و مستند سازی و نوشتن رو فراموش نکنیم، ذهن ما در مقابل مسائل شناخته شده دچار بحران نمی شود.
یادمان باشد انتخاب با ماست : در زندان بدون دیوار و مرز ناامیدی زندگی کنیم یا فشار روانی را مدیریت کنیم.
